اصطلاحات تجاری می‌توانند بسیار پیچیده و گیج‌کننده باشند، به‌خصوص برای کسانی که به تازگی وارد دنیای کسب‌وکار شده‌اند. برای اینکه شما بهتر بتوانید در این دنیای پویا و همیشه در حال تغییر موفق عمل کنید، فهرستی جامع از 68 اصطلاح مهم تجاری که هر مدیری باید بداند را گردآوری کرده‌ام. این فهرست به شما کمک می‌کند تا با زبان تخصصی و اصطلاحات کلیدی که در جلسات، مذاکرات و استراتژی‌های مدیریتی استفاده می‌شود، آشنا شوید و بتوانید به‌صورت حرفه‌ای‌تری در محیط کاری خود عمل کنید. با تسلط بر این اصطلاحات، نه تنها درک بهتری از مفاهیم و فرآیندهای کسب‌وکار پیدا خواهید کرد، بلکه قادر خواهید بود تصمیم‌گیری‌های بهتری انجام دهید و ارتباطات موثرتری با همکاران و شرکای تجاری خود برقرار کنید.
اصطلاحات تجاری در دنیای کسب‌وکار (کامل‌ترین لیست)
اصطلاحات مالی
بازگشت سرمایه (ROI): بازگشت سرمایه به تمام مزایای – مالی یا غیره – دریافت شده از یک سرمایه‌گذاری اشاره دارد.
تشویق (Incentivize): ایجاد انگیزه برای استفاده از یک محصول یا خدمت.
پولسازی (Monetize): کسب درآمد از یک محصول یا فعالیت.
تحویل‌دادنی‌ها (Deliverable): یک محصول یا خدمت که توسط یک کسب‌وکار توسعه داده شده است.
حاشیه سود (Margin): سود حاصل از یک محصول یا خدمت پس از کسر تمام هزینه‌ها. اغلب به صورت درصد بیان می‌شود.
حساب‌های پرداختنی (Accounts Payable): رکورد پولی که به افراد و کسب‌وکارهایی که به شما در ایجاد محصول یا خدمت کمک کرده‌اند، بدهکار هستید.
حساب‌های دریافتنی (Accounts Receivable): رکورد پولی که دیگران و کسب‌وکارها به شما بدهکار هستند.
سرمایه (Capital): سرمایه اغلب به پول اشاره دارد، اما می‌تواند به تمام دارایی‌های کسب‌وکار شما که برای عملکرد استفاده می‌شوند، اشاره داشته باشد (مثلاً تجهیزات، وسایل نقلیه، ساختمان‌ها، زمین و غیره).
هزینه‌های ثابت (Fixed Costs): هزینه‌هایی که باید پرداخت شوند، چه کسب‌وکار شما خوب عمل کند یا نه. هزینه‌هایی مانند خدمات عمومی، اجاره و حقوق کارمندان به عنوان هزینه‌های ثابت در نظر گرفته می‌شوند.
هزینه‌های متغیر (Variable Costs): هزینه‌هایی هستند که براساس حجم کسب‌وکار شما تغییر می‌کنند. شامل:
- حمل و نقل
- کمیسیون‌ها
- لوازم
- دستمزد ساعتی
خام (Gross): خام به مقدار یا کمیت کل قبل از کسرها یا هزینه‌ها اشاره دارد.
خالص (Net): خالص به مقدار یا کمیت پس از کسرها یا هزینه‌ها اشاره دارد.
اصطلاحات سیستم‌ها و فناوری
معیارگذاری (Benchmarking): فرایندی که در آن جنبه‌های مختلف سیستم‌های خود را اندازه‌گیری می‌کنید (مثلاً سرعت، کارایی، هزینه، مقدار محصول).
SWOT: مخفف تحلیلی است که به بررسی موارد زیر می‌پردازد:
- نقاط قوت (Strengths)
- نقاط ضعف (Weaknesses)
- فرصت‌ها (Opportunities)
- تهدیدها (Threats)
شاخص کلیدی عملکرد (KPI): مخفف شاخص‌های کلیدی عملکرد است. KPIها معمولاً اعدادی هستند که نشان می‌دهند کسب‌وکار شما در یک زمینه خاص چقدر موثر است.
معیارها (Metrics): هر اندازه‌گیری قابل شمارش که کسب‌وکار شما برای ارزیابی عملکرد استفاده می‌کند.
بازبینی عملکرد (Performance Review): فرایندی است که در آن یک مدیر هر عضو تیم خود را ارزیابی می‌کند. در طول بازبینی عملکرد، مدیر بازخورد ارائه می‌دهد و به کارمند کمک می‌کند تا ببیند چگونه می‌تواند بهبود یابد.
تحقیق و توسعه (R&D): مخفف تحقیق و توسعه.
B2B: مخفف کسب‌وکار به کسب‌وکار است و به معاملات با یک کسب‌وکار دیگر اشاره دارد.
B2C: مخفف کسب‌وکار به مصرف‌کننده است و به معاملات با مصرف‌کنندگان فردی اشاره دارد.
B2G: مخفف کسب‌وکار به دولت است و به معاملات با نهادهای دولتی اشاره دارد.
قابل مقیاس (Scalable): قابل تغییر در اندازه.
طراحی واکنش‌گرا (Responsive Design): این اصطلاح به یک وب‌سایت اشاره دارد که براساس نوع دستگاه (تبلت، تلفن، لپ‌تاپ، دسکتاپ) مورد استفاده برای مشاهده آن تغییر می‌کند.
شایستگی اصلی (Core Competency): یک قابلیت یا مزیت تعریف‌کننده است که شما را از رقبا متمایز می‌کند.
اصطلاحات کسب‌وکار در فروش و بازاریابی
پیشنهاد فروش منحصر به فرد (USP): یک عامل خاص که محصول یا خدمات شما را از رقبا متمایز می‌کند (مثلاً هزینه، کیفیت، استفاده افزوده).
بازار نیچ (Niche Market): یک بخش بسیار خاص از یک بازار بزرگتر.
بازاریابی (Marketing): اقدام یا کسب‌وکار ترویج و فروش محصولات یا خدمات.
تحقیقات بازار (Market Research): فعالیت جمع‌آوری اطلاعات در مورد نیازها و ترجیحات مصرف‌کنندگان به‌منظور ارائه محصول یا خدمات مناسب.
نفوذ بازار (Market Penetration): معیاری از میزان فروش یک محصول نسبت به کل حجم فروش محصولات رقیب.
بازاریابی درونگرا (Inbound Marketing): بازاریابی دیجیتال که شامل پادکست‌ها، ویدیوها، پخش ایمیل‌ها، رسانه‌های اجتماعی، کتاب‌های الکترونیکی و سئو می‌شود.
شخصیت خریدار (Buyer Persona): ویژگی‌های خریدار ایده‌آل شما.
تست A/B (A/B Testing): آزمایش دو نسخه (یک نسخه A و یک نسخه B) برای دیدن اینکه کدام یک عملکرد بهتری دارد.
تحلیل‌ها (Analytics): داده‌هایی از منابع مختلف که برای اطلاع‌رسانی به تلاش‌های بازاریابی استفاده می‌شود.
برند (Brand): محصول، هویت یا تصویر که آگاهی ایجاد می‌کند و کسب‌وکار شما را از دیگران متمایز می‌کند.
نرخ پرش (Bounce Rate): تعداد دفعاتی که افراد از وب‌سایت شما بازدید می‌کنند و بدون کلیک روی هیچ‌چیزی خارج می‌شوند.
نرخ کلیک (CTR): نرخ کلیک به شما می‌گوید که چند نفر از طریق وب‌سایت شما به سمت خرید محصول یا خدمات حرکت می‌کنند.
CMS: مخفف سیستم مدیریت محتوا است و به برنامه‌ای اشاره دارد که تمامی جنبه‌های ایجاد محتوای دیجیتال را مدیریت می‌کند.
نرخ تبدیل (Conversion Rate): درصد افرادی که اقدام مورد نظر (معمولاً در وب‌سایت شما) را انجام می‌دهند.
CRM: مخفف مدیریت ارتباط با مشتری است و به نرم‌افزاری اشاره دارد که به شما در سازماندهی فعالیت‌های بازاریابی کمک می‌کند.
CPL: مخفف هزینه به ازای هر سرنخ است و به کل هزینه‌های بازاریابی لازم برای به دست آوردن یک سرنخ (مشتری بالقوه) اشاره دارد.
جمعیت‌شناسی (Demographics): نقاط داده‌ای که به بازار هدف شما اعمال می‌شوند، مانند سن، جنس، درآمد و وضعیت خانواده.
بازاریابی دیجیتال (Digital Marketing): بازاریابی که به‌طور کامل در اینترنت انجام می‌شود.
محتوای همیشگی (Evergreen): محتوایی که برای مصرف‌کننده ارزشمند است، صرف‌نظر از زمانی که خوانده می‌شود.
اصطکاک (Friction): هر جنبه‌ای از تصویر، برند، محصول یا وب‌سایت شما که درک آن دشوار است (اصطکاک بین آن و مصرف‌کننده ایجاد می‌کند).
اینفوگرافیک (Infographic): محتوایی که کلمات و تصاویر را ترکیب می‌کند تا اطلاعات پیچیده را به‌سادگی درک کند.
پرداخت به ازای کلیک (PPC): تبلیغات در اینترنت که در آن فقط زمانی پرداخت می‌کنید که کسی روی تبلیغ شما کلیک کند.
سئو (SEO): بهینه‌سازی موتور جستجو – بهینه‌سازی وب‌سایت شما به‌گونه‌ای که در نتایج موتورهای جستجو بالاتر قرار گیرد.
قیف فروش (Sales Funnel): کل فرآیند فروش به‌طور کلی.
TOFU: بالای قیف – به مراحل اولیه قیف فروش اشاره دارد که در آن مصرف‌کننده به دنبال پاسخ به یک مشکل است که ممکن است شامل محصول یا خدمات شما باشد.
MOFU: وسط قیف – به مراحل میانی قیف فروش اشاره دارد که در آن کسب‌وکار شما به‌عنوان راه‌حل مشکل مصرف‌کننده قرار می‌گیرد.
BOFU: پایین قیف – به مراحل انتهایی قیف فروش اشاره دارد که در آن مصرف‌کننده آماده خرید است.
تجربه کاربری (User Experience): تجربه کلی – از خرید و فراتر از آن – که یک کاربر با برند شما دارد.
اصطلاحات عمومی کسب‌وکار
پیش برو (Run With It): یک ایده را بگیر و بیشتر بررسی کن.
شما را در جریان می‌گذارم (Loop You In): در بحث‌ها دخیل می‌کنم.
24/7/365 زندگی و نفس کشیدن آن (Live And Breathe It 24/7/365): همیشه و همه جا روی یک چیز کار کردن.
پیشگام باشید (Be Proactive): ابتکار عمل را به دست بگیرید.
به آنجا نرو (Don’t Go There): در حال حاضر در مورد آن بحث نمی‌کنیم.
مثل یک پیاده‌روی در پارک (A Walk In The Park): برای اشاره به یک کار ساده استفاده می‌شود.
به مرحله بعدی ببر (Take It To The Next Level): تلاش‌هایتان را بیشتر کنید.
زمان‌بندی تهاجمی (Aggressive Timeline): یک زمان‌بندی که خیلی کوتاه است و فضای کافی برای انجام همه کارها ندارد.
4 امتیاز و اینچ‌ها (4th And Inches): مجاز فوتبال که به معنای این است که نزدیک به پایان هستید و باید تمام تلاش خود را برای رسیدن به پایان انجام دهید.
مدیریت دیدگاه‌ها (Manage The Optics): حقایق را به نفع خود تنظیم کنید.
دوباره به آن برگردیم (Circle Back): اگر وقت داشتیم دوباره به آن برمی‌گردیم.
تخمین زدن (Ballpark): چیزی را تخمین زدن.
خارج از جعبه فکر کنید (Think Outside The Box): خلاق شوید.
برگردید و مدادهای خود را تیز کنید (Go Back And Sharpen Your Pencils): ایده‌های جدید بیاورید.
تعداد کافی از افراد در صحنه نیست (Not Enough Boots On The Ground): تعداد کافی از افراد روی یک کار کار نمی‌کنند.
امور خانه‌داری (Housekeeping): مسائل معمول سازماندهی و پروژه.
